محل تبلیغات شما

عصیانگری آدم و حوا
.
.

عشق به زمین بود که از ره به درم کرد
از (حورکده) عازم سیر و سفرم کرد
.
عاصی شدم از خوردن آن میوه ی ممنوع
آن قصه روان سوی بهشت دگرم کرد
.
آن گندم و آن سیب اگر بود بهانه
انگور زمین بود که خونین جگرم کرد
.
درروی زمینی که دران باده حرام است
خود وسوسه ی میکده بی خواب وخورم کرد
.
اکناف زمین عشوه ی بس حور وپری داشت
عشق آمد و مجنون صفت و در به درم کرد
.
رفتم که ستم را ز همه خاک بشویم  
حاصل نشدم هیچ و زبد هم بترم کرد 
.
بودم به جوانی، همه عشق و همه شادی
عمرم که فزون گشت، طبیعت دگرم کرد
.
از چابکی انداخت مرا، روز و مه و سال
محتاج دوای سر و پا و کمرم کرد
.
از دیده درخشانی و شفافی آن برد
کم کم چو درختی کهن و بی ثمرم کرد
.
آغاز جوانیم پرش داد و پر و بال 
آخر ز پرش خسته و بی بال و پرم کرد
.
بس کاست زدیدن، که برد حس شنیدن 
ایام، کرم کرد و به یک باره کرم کرد
.
هرچیز که او داد، گرفت از تن و جانم
با تجربه ها، صاحب صد گنج زرم کرد 
.
عصیانگری آدم و حوا ست چو ارثم
من هیچ نکردم، که ژنی از پدرم کرد

رضا افضلی مشهد،هفدهم‌ بهمن ماه ۱۳۹۷

http://rezaafzali.blogfa.com/posts/ عناوین مطالب وبلاگ رضا افضلی
 

هالووین/رضا افضلی

رضا افضلی/خانه های چوبین/

رضا افضلی/لقمه ی دغدغه

بی ,ی ,زمین ,عصیانگری ,حوا ,آدم ,و حوا ,آدم و ,عصیانگری آدم ,دگرم کرد ,کرم کرد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عارف شهید احمد علی نیری